نوروز به مثابه توسعه – اکسیبو

این یادداشت در شماره ویژه نوروز ماهنامه گفتگوی اجتماعی منتشر شده است:

نعمت الله فاضلی

تاکنون نوروز را به مثابه الگویی برای توسعه دیده اید؟ پیشنهاد می کنم هر سال نو لحظاتی را صرف این کار کنید. همان لحظات نوروزی کناره سفره هفت سین، موقع دید و بازدید، هنگام فراغت و مطالعه، یا سفر و هدیه دادن و دیگر تجربه های نوروزی به این بیندیشید که چرا و چگونه همه ی مردم ایران در نوروز مشارکت می کنند؟ برای مدتی یکدل و یک زبان می شوند و زیر چتر جشن و شادی نوروزی احساس ایرانی بودن می نمایند و با یکدیگر مهربانانه تبریک گفته و بهترین ها را برای هم آرزو می کنند. به این بیندیشید که چرا و چگونه می توان این آیین را در خدمت هدف های بزرگ و آرمان های توسعه ای و مواجهه با بحران های کشور ایران قرار داد. در جایگاه انسان و شهروند ایرانی می کوشم تاملاتم در پاسخ به این پرسش ها برای تان بنویسم و با صدای بلند نزد شما بیندیشم.

امروزه گردشگری بخش مهمی از اقتصاد ایران را تامین می کند، گرچه در این زمینه بسیار کم توان و کم رونق هستیم. اقتصاد ما به آن اندازه ای که هست، تنها بر صادرات نفت، تولیدات صنعتی و کشاورزی تکیه ندارد، بل «اقتصاد فرهنگ» نیز در آن سهم و نقشی دارد. جشن های نوروزی بخشی از این اقتصاد فرهنگ را می سازند. نیازی به آمار و ارقام نداریم. ما بدون چشم مسلح آماری هم شاهد اقتصاد نوروزی هستیم. اما سخنم در اینجا واکاوی اقتصاد نوروزی نیست، چه، توسعه را به اقتصاد تقلیل نمی دهم. توسعه محصول عملکرد اقتصاد، سیاست، فرهنگ و جامعه ایران است. توسعه متوازن و همه جانبه ماهیتی انسانگرا و تنیده در زندگی دارد. ما روشنفکران، روزنامه نگاران، تحصیل کردگان، هنرمندان، ادبا و طبقه خلاق جامعه و تک تک مردم ایران اگر بخواهیم به این معنا از توسعه برسیم، یعنی امری کیفی که دردهایمان را کمتر و شادی های پایدارمان را بیشتر کند، نیازمند شکل زندگی توسعه آفرین هستیم، شکلی از زندگی که در آن ساختارهای عاطفی، شناختی و اجتماعی و ارزش ها و باورهای مشترکی که ما را در مسیر توسعه ای انسانی و پایدار قرار دهد. نوروز دلالت ها، معانی، ارزش ها، ساختارها و «شکل زندگی» است که می تواند یکی از مهمترین منابع توسعه ای ما باشد.

نوروز سرمایه است؛ سرمایه ای که می تواند مسیر توسعه را هموار و بهبود بخشد. البته، اگر به آن نگاه توسعه ای بیفکنیم و بخواهیم و بکوشیم از آن برای توسعه بهره ببریم. تاکنون جشن های نوروزی را بجز توسعه دیده و یافته ایم. گاه با برجسته کردن آسیب های آتش بازی چهارشنبه سوری، خرافی دانستن سیزده بدر و تاکید و توجه به مغایرت تنش های دینی و سیاسی نوروز با اسلام سیاسی، جشن های نوروزی را حاشیه رانده ایم. نمی توان انکار کرد که نوروز با دو دشمن و رقیب قوی روبروست: بنیادگرایی و بازار. بنیادگرایی تحمل نوروز را ندارد و آن را مغایر سیاست هویت سازی دینی و رسمی می پندارد؛ و بازار نیز نوروز را به مصرف گرایی و مصرف افراطی می کشاند و تقلیل می دهد. اما می توان و بایسته است نوروز را گونه ای دیگر دید. تجربه تاریخ معاصر ما نشان می دهد نوروز در قلب و ضمیر انسان ایرانی جای دارد و انگیزه و الهام بخش او در زندگی فردی و اجتماعی است. نوروز فضای جمعی انباشته از انرژی و اخلاق و آمیزه هایی است که می توان آنها را بنیانی برای سامان جمعی و بهبود حیات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی فهمید. می کوشم این دیدگاه و رهیافت را باز کنم. هر چند قصدم ورود به جنبه فنی و بیان جزیی چگونگی نسبت های ممکن و موجود میان نوروز و توسعه نیست. می دانیم و میدانید که بنیادگرایی و بازار در موقعیت کنونی مجالی و مکانی برای این دیدگاه پذیرا نیست. اما نمی توان و نباید مقهور آنها شد. شاید همین طرح مسیله کردن و افق گشایی نمودند زمینه ای آغازین برای اندیشیدن به نوروز از زاویه ای دیگر باشد و فرصتی فراهم آورد که اهل اندیشه و ایران دوستان را ترغیب و تشویق سازد تا گفتمان نوروزی بتدریج راهی تازه برای توسعه ایران باز نماید.

نوروز به مثابه توسعه

نوروز تجربه ی هزاران ساله ما، گسترده ترین و دیرینه ترین آیین ایرانی است. بسان منابع طبیعی و ذخایر زمینی، نوروز محصول ذخیره و انباشت چند هزاره تجربه سرزمین و مردمان ساکن در این فلات بزرگ است. تاریخ نوروز می گوید ساکنان جغرافیای نوروز این آیین را برای زندگی شکل دادند و دوام و پایداری آن هم در پیوند با زندگی معنا پیدا کرده است. از دریچه زندگی که به این آیین نگاه کنیم، تفسیر و روایت ما از نوروز و جشن هایش متفاوت از دیدگاه های دیگر است. نوروز با اقتصاد و سیاست در هم تنیده است. این فضای نوروزی که از آغاز اسفند و کمابیش تا پایان فروردین استمرار پیدا می کند، یعنی 60 روز از 365 روز زندگی ما را در بر می گیرد. ما آیین و فضای اجتماعی دیگری که بتواند برای دو ماه بر همه مردم ایران اعم از مسلمان و غیر مسلمان، همه اقوام و گروه ها نداریم؛ بنابراین نوروز بزرگترین و فراگیرترین آیین ایرانیان است. این آیین جلوه های پیچیده و لایه های در هم تنیده ای با اقتصاد، سیاست و فرهنگ و جامعه ایرانی دارد. این در هم تنیدگی امکان می دهد نوروز را با روایت های گوناگون به سخن درآوریم. مورخان به کمک پژوهش ها و اسناد و منابع پرشمار، تاریخ و چگونگی زایش و رویش و گسترش و فراز و فرود آن در زمان را نشان داده اند. محققان الهیات نیز پیوند نوروز را با ادیان ایرانی از پیشا زرتشت، زرتشت و اسلام و ادیان دیگر این سرزمین کاویده اند و سویه های سازگاری و ناسازگاری ادیان با نوروز را در کانون توجه خودشان داشته اند. روان شناسان، باستان شناسان، انسان شناسان و دیگر متخصصان علمی هر کدام نوروز را به شیوه ای بیان و به جلوه های خاصی از آن توجه کردند. اما شگفتا، اقتصاددانان به ندرت، اگر هیچ نباشد، به نوروز پرداخته اند. حتی جامعه شناسان نیز توجه ناچیزی درباره نوروز و پیوندهای آن با مسایل اجتماعی ایران داشته اند. اینان نیز تنها در سال های اخیر، آن هم از منظری آسیب شناسانه به مسیله های چهارشنبه سوری یا سیزده به در رخ داده توجه کرده اند. می کوشم سرنخ هایی از نسبت نوروز با توسعه ایران در اینجا ارایه کنم.

از لحاظ نظری، فهم پیوند نوروز با توسعه نیازمند فهم فرهنگی از توسعه است. امروزه چنین فهمی فراهم آمده است و می توانیم با تکیه بر چرخش فرهنگی در گفتمان توسعه نسبت های توسعه و نوروزی را صورت بندی کنیم. در دهه های اخیر، حداقل در پنجاه سال گذشته، نظریه پردازان توسعه با چرخش فرهنگی مواجه بوده اند. در این چرخش گفتمانی که ابعاد پیچیده و گسترده ای دارد، ابتدا نقد نظریه های کلاسیک توسعه پرداختند و نابسنده بودن معیارهای اقتصادی مانند تولید ناخالص ملی یا میزان مصرف انرژی یا درآمد سرانه و امثال این ها برای برنامه ریزی های توسعه را نشان دادند. در سال های بعد این ایده ظاهر شد که فرهنگ مانع توسعه است و علت های توسعه نیافتگی جوامع توسعه نیافته را در ارزش ها و باورها و نگرش ها و عادات آن ها دیده اند. در گام دیگر این دیدگاه مطرح شد که فرهنگ می تواند در خدمت توسعه باشد. به این معنا که می توان از ارزش ها و باورها و نگرش ها و رسوم زندگی مردم برای افزایش و ارتقای شاخص های آماری اقتصادی استفاده کرد؛ اما به تدریج در چرخش فرهنگی نظریه های توسعه، این دیدگاه ظاهر شد که اساسا توسعه نمی تواند بیرون از فرهنگ هر جامعه ای اتفاق بیفتد. در این دیدگاه فرهنگ ابزار توسعه نیست، بلکه غایت توسعه است؛ و فرهنگ نه تنها مانع توسعه نیست بلکه می تواند منبع توسعه و در عین حال هدف توسعه باشد. آمارتیا سن اقتصاددان هندی تبار آمریکایی که از برندگان جایزه نوبل اقتصاد می باشد، با طرح نظریه «توسعه به مثابه آزادی» نشان داد که توسعه زمانی تحقق می یابد که بر پایه فرهنگ استوار شود و ابعاد گوناگون در هم تنیدگی توسعه و فرهنگ را نشان داد. آمارتیا سن در مقاله اش «چرا فرهنگ اهمیت دارد؟» [1]به در هم تنیدگی فرهنگ و توسعه از جوانب گوناگونی پرداخت و نشان داد که فرهنگ بخش اساسی در توسعه است. سن می گوید پیشبرد رفاه، آزادی و ارتقای زندگی انسان با شیوه زندگی، هنرها، موسیقی، ادبیات، فلسفه، علم و دین در هم تنیده است. او هم از منظر فعالیت ها و اهداف سودآور اقتصادی و هم از نظر نقش و جایگاه فرهنگ در مشارکت سیاسی و همبستگی و انسجام اجتماعی و هم از منظر یکپارچگی تاریخی و هویتی، اهمیت در هم تنیدگی فرهنگ و توسعه را نشان می دهد. در اینجا نمی خواهم و نیازی نیست که همه دیدگاه ها و نظریه هایی را بیان کنم که در دهه های اخیر اهمیت فرهنگ و در هم تنیدگی آن با توسعه را روایت کردند. نکته کلیدی این است که کمابیش اجماعی جهانی وجود دارد که توسعه بدون فرهنگ ناممکن است. این دیدگاه نقطه مقابل نظریه های کلاسیک و نوسازی درباره توسعه است. در بحث نوروز و توسعه ما نیاز داریم که از این دیدگاه فرهنگ گرا به توسعه نگاه کنیم. تلاش می کنم تا برخی از سرنخ ها و ایده هایی درباره نوروز و توسعه را توضیح بدهم. اگرچه این طرح ها هرکدام نیازمند تحقیقات تجربی و دقت نظر گسترده است.

از رهیافت فرهنگی به توسعه شروع می کنم؛ چه، نوروز بارزترین بنیان زنده فرهنگ ایرانی است و لازمه پیوند زدن آن با توسعه داشتن درکی فرهنگ بنیاد از توسعه است. دیوید رُز در کتابش «فرهنگ به مثابه توسعه» (رُز 1400)[2]می نویسد:«طی سه دهه ی گذشته، انفجاری در قلمرو تحقیقات دانشگاهی درباب فرهنگ رخ داده است. تقریباً همگان حالا توافق دارند که فرهنگ آن قدر مهم است که نمی توان آن را نادیده گرفت. حتی اگر مباحثه درباره آن چندان خوشایند نباشد» (رُز 1400: 14). رُز نشان می دهد فرهنگ هر جامعه ظرفیت تفکر عقلایی برای درک و فهم جهان و گرفتن تصمیمات خوب کمک می کند. می پرسید چگونه؟ رُز می گوید از راه در نظر گرفتن باورهای اخلاقی هر جامعه. مهم تر این که، فرهنگ ما را یاری می دهد رفاه جامعه را نه از راه قبیله گرایی بل از راه تامین خیرهمگانی پیش ببریم (همان). همچنین تکیه بر فرهنگ امکان گسترش اعتماد اجتماعی، همبستگی و مشارکت جمعی را میسر می سازد. رُز می نویسد: «آیا ممکن است راهی وجود داشته باشد که کسانی که در روستایی خیلی بزرگ زندگی می کنند، همانند ساکنان یک روستای کوچک قابل اعتماد باشند؟ پاسخ این است: بله، از رهگذر فرهنگ» (همان 22). این روستای خیلی بزرگ ایران ماست، ایرانی که محتاج اعتماد و همبستگی و مشارکت بالا برای توسعه است.

آرجون آپادورای انسان شناس آمریکایی هندی تبار در مقاله ی «ظرفیت آرزو، فرهنگ و شرایط شناسایی» [3]ایده جالبی برای توسعه و پیوند آن با فرهنگ می دهد. آپادورای می نویسد ما اغلب فرهنگ را بر پایه سنت، میراث، گذشته، تاریخ و هویت طرح کرده ایم، واقعیت این است که فرهنگ بیش از این که راوی گذشته و تاریخ و سنت و میراث باشد، ظرفیتی برای خلق تصور از آینده و ظرفیتی برای آرزومندی است. آپادورای به ویژه در مورد راه های ارتقا و توانمندسازی گروه های فقیر و کم توان جامعه معتقد است که اگر ما بتوانیم ظرفیت آرزومندی[4] در این گروه ها را ارتقا دهیم و در عین حال فرصتی برای خودبیانگری و خود ابرازی آن ها فراهم کنیم، این گروه های فقیر و کم توان راه های بدیعی برای توانمندسازی خود خلق می کنند.

جوامع توسعه یافته کنونی هم از همین مسیر فرهنگی رفته اند. می دانیم ماکس وبر در کتاب «اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری» (1373)[5] نشان داد کاپیتالیسم که سازمان اجتماعی و فرهنگی جوامع غربی و توسعه یافته کنونی است با پروتستانیسم و آداب و رسوم و آیین های دینی آن پیوند و درهم تنیدگی دارد. مایکل آلن گیلسپی هم «ریشه های الهیاتی مدرنیته» (گیلسپی 1398)[6] را نشان داده است. در تازه ترین پژوهش با عنوان «انسان کژگونه (1402)[7] که در 2020 ژوزف هنریچ، انسان شناس دانشگاه هاروارد منتشر کرده نشان می دهد که ایده های بنیادی توسعه در کشورهای غربی از درون فرهنگ و تجربه این کشورها بیرون آمده است. کاپیتالیسم و مدرنیته از درون تحولات تدریجی و عمیق و از تار و پود تجربه زیسته جوامع توسعه یافته غربی شکل گرفته است. معنای این سخن این است که جوامع توسعه یافته بدون گفت وگوی خلاق و تعاملی سازنده و البته پر فراز و نشیب و تضاد و تعارض با گذشته خودشان امکان دستیابی به دموکراسی، فردیت، آزادی، عقلانیت، توسعه صنعتی و توسعه را نداشته اند.

این رهیافت درباره همه جوامع صدق می کند. ایران نیز اگر بخواهد مسیر توسعه را طی کند، لاجرم نیازمند گفت وگویی خلاق و سازنده با تاریخ، سنت و فرهنگ خود است. جوامع غربی و توسعه یافته، گذشته را «منبع توسعه» یافتند و البته این گذشته مرجع آن ها نبود. جوامع غیر غربی از جمله ایران نیز برای دستیابی به توسعه ای متوازن و همه جانبه محتاج این است که گذشته و تاریخ و فرهنگِ خود را «منبع» و نه «مرجع» در نظر گیرد. از همین زاویه می توان نوروز را منبع بزرگی برای توسعه ایران توضیح داد. این سخن به معنای این نیست که منابع طبیعی یا دیگر منابع فاقد ارزش هستند یا آن ها را کنار بگذاریم؛ بل بتوانیم نوروز را هم از «منابع توسعه» ببینیم. قبل از اینکه ایده ام را توضیح دهم و برخی از سرنخ ها را باز کنم، لازم است اشاره ای کوتاه به اهمیت و ضرورت و طرح این دیدگاه بکنم.

جامعه ایران با بحران های ناپایداری سیاسی، بحران زیست محیطی، بحران فقر فراگیر، بحران ناکارآمدی در حکمرانی، بحران تنش ها و تضادهای منطقه ای و بین المللی، بحران تحریم ها و بحران های دیگر دست و پنجه نرم می کند. وظیفه ماست که برای عبور از این بحران ها و بهبود موقعیت ایران بیاندیشیم و با یکدیگر گفت وگو کنیم. یکی از راه ها برای اندیشیدن در مشی عبور از بحران ها، توجه به منابع فرهنگی است. همانطور که اشاره کردم این رویکرد امروزه مورد اجماع و رفاق اکثر نظریه پردازان توسعه نیز است. البته نوروز و دیگر آیین ها کمابیش در قوام و دوام حیات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ایران در تمام طول تاریخ و به ویژه در ایران معاصر نقش، اهمیت و سهم به سزایی داشته است. تاکنون در این باره که فهم و نقش نوروز در انسجام ملی، رونق اقتصادی، بهبود کیفیت زندگی، رفاه جمعی، بهزیستی و سلامت مردم ایران چه نقشی ایفا کرده، جز گفت وگوهای عمومی، ندیده ام که پژوهشی منسجم، روشمند و نظام مند انجام شده باشد. با وجود این با تکیه بر تجربه زیسته، تحلیلی، منطقی، تفسیر مشاهدات، درک ها و دریافت هایمان از ایران معاصر می توانیم این واقعیت را اذعان و بیان کنیم که آیین ها در تمام دوره معاصر ایران از ارکان سازنده حیات جمعی، انسجام، هویت و همچنین زندگی مادی و اقتصادی و اجتماعی جمعی و فردی ایرانیان بوده است.

نوروز از نامش پیداست، روز نو، آغاز نو و فضایی برای نو شدن است. در منابع تاریخی، نوروز از سرآغازش در ایران باستان، به معنای «روز نو» که مقدس ترین و شادترین جشن در سال زرتشتی است، تلقی می شد و به عنوان شادترین جشن در دوره اسلامی تا دوره معاصر تداوم پیدا کرد و همواره نوروز «شکل زندگی» بوده است که طرح های پیچیده ای در شناخت انسان و جامعه ایرانی داشته است. از جمله این که انسان و جامعه ایرانی را با طبیعت گره می زند. در اندیشه زرتشت جاندارانگاری (آنیمیسم) ایده ای بنیادی است. جاندارانگاری یعنی همه چیز اعم از مادی یا غیرمادی، ملموس یا ناملموس، روحی دارد و این روح در اندیشه آغازین نوروز به تعبیر مری بویس[8] «نوروز، پیروزی سالانه روح خورشید» تلقی می شود و این روح در طبیعت و انسان ها و ملت ها تبلور پیدا می کند. به تعبیر بویس این روح بیان کننده این بود که نزاع بین خیر و شر، در تمام سطوح فیزیکی و اخلاقی و روحی همواره در جریان است، و در این نزاع پیروزی از آنِ خیر است و نوروز نماد این پیروزی است. روز نو به معنای نو شدن و پیروزی خیر بر شر و به معنای امید برای این پیروزی است. این تلقی تا امروز در کالبد معنایی و معنوی جامعه و انسان ایرانی زنده و پویا باقی مانده است. ما همچنان الگوها و ناخودآگاه ذهن جمعی مان این احساس را که نوروز و روز نو بیانی برای خیر و غلبه یافتن بر شر است را احساس می کنیم.

در ایران معاصر و امروز با تلقی و عهد از نوروز چون امید و پیروزی بر شر وجود دارد و می توان بر اساس همین ذهن ناخودآگاه جمعی و تلاش آگاهانه برای فعال کردن این ظرفیت، امکانی برای بازتعریف و بازسازی و نوسازی جامعه ایران فراهم ساخت. یکی از گام ها برای این هدف تامل در معنای تاریخی و حقیقی که در پس پشت ذهن و ضمیر ما وجود دارد، است. ما اگر بتوانیم نوروز را از این زاویه نگاه کنیم که فضای جمعی است که در آن ساختاری از عواطف، اقیانوسی از انرژی ها و ظرفیت های بزرگ برای فعالیت تک تک ایرانی ها وجود دارد، در آن صورت می توانیم به نوروز از منظر راهبردی برای مواجه و حل مسیله توسعه یا مسایل چالش ها و تضادها و تنش های آشکار و پنهان جامعه بیاندیشیم. اگر از این زاویه نگاه کنیم، قابلیت هایی در این اقیانوس بی کران نوروز نهفته است که چند نمونه آن را به اشاره بیان می کنم.

نوروز هم در تحولات سیاسی و چرخش به سوی تجدد در دوره قاجار و دوره مشروطه و پهلوی نقش مهمی ایفا کرد و هم در دوره های پسا انقلاب. در دوره قاجار و مشروطه، نوروز سرمایه نمادین و منبعی از انرژی عاطفی برای بازتعریف هویت ملی ایرانیان بود. نوروز در کنار دیگر نمادها و نشانه های بزرگ فرهنگ ایرانی، هم توجه نخبگان فکری و سیاسی روشنگرای دوره مشروطه را به خود جلب کرد و هم در واقعیت، تک تک شهروندان ایرانی تجربه گرم از این آیین برای همزیستی، همدلی، همزبانی و همراهی در بستر زندگی جدید پیدا کردند. نوروز زمینه فرهنگی بود که هویت ملی ایرانیان را نه تنها در دوره های باستان، ساسانی و اسلامی، بلکه در دوره معاصر نیز تشکیل می داد. این جشن بزرگ و فراگیر اگرچه آنچه که در ظاهر به چشم می آید، تفریح ، شادی، لذت، مصرف، سرگرمی، فراغت و تعطیلات و تجربه هایی فردی است اما با اندکی تامل می بینیم که نوروز در حکم شکلی از حکمرانی و سیاست فرهنگی مردم ساخته است که در پشت ذهن جمعی ایرانیان تعبیه و طراحی شده و به مثابه شکلی از سازماندهی و سامان فرهنگی مردم، گروه ها، دین ها، زبان ها و اقشار اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی را به یکدیگر پیوند زده و در عین حال آن ها را به سوی آینده سوق می دهد. این نکته که در دوره مشروطه و بعد از آن در دوره پهلوی، نوروز تنها جشن نیست بلکه جامعه است؛ نوروز فقط سرگرمی نیست بلکه ساماندهی است؛ نوروز فقط فراغت نیست بلکه فرهنگ است؛ نوروز فقط امری تاریخی یا گذشته محور نیست بلکه معطوف و متمرکز بر آینده است؛ این نکته را می توانیم مبنایی قرار دهیم برای فهم آگاهانه از نوروز و تکیه بر آن برای فرداهای بهتر ایران.

نوروز در تجربه معاصر ایران بازیگر بزرگ زندگی ما بوده است. این بازیگر بزرگ، ساختار عواطف و احساسات و افق ذهنیت جمعی و تخیل و تصور اجتماعی ما را از زندگی، زبان و دیگر ظرفیت های جمعی برای پویایی و حرکت آینده را ساخته است. در تصور اولیه ای که در دوره مشروطه و پهلوی از نوروز به دست آوردیم، نوروز از سویی به طور سمبلیک و نمادین ما را به دورترین نقطه های تاریخمان یعنی دوران زرتشت، هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان می برد و پیوند می زند و همچنین به دوره اسلامی آن را الصاق میکرد. از سوی دیگر نوروز ایده یا راهبرد کلان فرهنگی بود که مسیر ما برای آینده را نیز در خود داشت. نوروز به ما می گفت و همچنان می گوید که مردم ایران با همه تفاوت هایشان می توانند توسعه ای شاد را تجربه کنند. نوروز شکل فرهنگی است مبتنی بر جشن و شادمانی که هر ایرانی می داند که این شادی دقیقا چه لایه های عمیق و گسترده ای بر وجود و حتی مغز او دارد. نوروز به منزله جشن و شادی جمعی که هزاران سال در فلات ایران به نحو گسترده و جدی و بدون انقطاع یا کمابیش بدون انقطاع استمرار پیدا کرده است، مغز و سیم پیچی مغز انسان ایرانی را شکل داده است. کاترین مالابو در کتاب «با مغزمان چه باید بکنیم؟»[9] استدلال می کند که متخصصان علوم اعصاب و مغزپژوهی امروزه کشف کرده اند که مغز قابلیتی به نام «پلاستیسیته» دارد؛ یعنی مغز هم شکل می دهد و هم شکل می پذیرد. تجربه های تاریخی و طولانی و متداوم و مستمر گروه ها و ملت ها ژنتیک یا ژنوم فرهنگی ملت ها را می سازد. «مغز نوروزی»، مغز انسان ایرانی است. شکلی از شادی جمعی و به هم پیوسته که اقتصاد، سیاست، فرهنگ و جامعه ما را دست خود گرفته است. مغز نوروزی مغز انسان ایرانی است که حول معانی و ارزش های تاریخی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی سامان یافته و سیم پیچی مغز و کیفیت یکتای تجربه زندگی شاد، خانواده شاد، فرهنگ شاد، جامعه شاد و سیاست شاد و دیگر اجزا و مولفه های جامعه مطلوب را در خودش حل کرده است. نوروز به مثابه شکل فرهنگی یا به تعبیر ویتگنشتاین «شکل زندگی»[10] در طول تاریخ ما به ویژه دوران معاصر حضور داشته و این شکل زندگی، ساختاری است که فرصت ها، قابلیت ها و امکان های گسترده ای به تک تک ایرانی ها برای عاملیت، بازیگری و کنشگری و مشارکت در زندگی اجتماعی و فردی را فراهم می سازد.

تجربه معاصر ما حولِ «شکلِ زندگی نوروزی» قابلیت هایی داشته و دارد که در صد و پنجاه سال گذشته این شکل زندگی گرچه از دست یافتن به همه آرمان ها و ایده آل هایش بازمانده و ناکام بوده است، اما بسیاری از مطلوب ها و خواسته ها و ارزش های خود را نیز تحقق بخشیده است. امروزه به روایتی که عباس امانت و یرواند آبراهامیان که هر دو در کتاب هایشان با عنوان «تاریخ ایران مدرن» روایت کرده اند، جامعه ایران در دوره معاصر به رغم چالش ها، تنش ها، محدودیت ها، تضادها، تعارض ها و بحران هایی که داشته و امروز هم دارد، جامعه ای پویا و خلاق و سازنده و پیشرونده بوده است. چه در حوزه توسعه زیرساخت های مادی مانند توسعه صنعتی و عبور از جامعه عشایری و روستایی به جامعه شهری و کلان شهری و چه در زمینه شکل گیری ملت-دولت مدرن و عبور از ساختار ایلیاتی و چه در زمینه تحولات جمعیتی که جامعه امروز ایران در پرتو تحولات گوناگون اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی توانسته به بیش از هشت تا ده برابر جمعیت یک قرن گذشته برسد و امید زندگی در آن از 40 سال به 76.7 سال رسیده است. همینطور در زمینه سوادآموزی، جامعه ای که صد سال قبل تنها بین 3 تا 5 درصد باسواد داشت، امروزه به نزدیک 90 درصد رسیده و به همین صورت در بسیاری از زمینه های دیگر. این تحولات اگرچه ریشه در عوامل گوناگون دارند، یکی از علل و زمینه های آن «شکل زندگی نوروزی» است.

وقتی از شکل زندگی نوروزی می گوییم دقیقاً از چه می گوییم؟ برای هر ایرانی پاسخ آن واضح است؛ چه، نوروز را بسان گرمی یا بوی گل یا غذایی خوشمزه آن را بارها تجربه کرده است. شکل زندگی نوروزی معنایی است که انسان ایرانی از گذشته ی دور تا امروز بر دور خود تنیده است و همچنان آن را می تند. این معناها در گذر زمان انباشته و پیراسته شده و متناسب زمان با احساس و زندگی او سازگار گردیده است. کلیفورد گیرتس انسان شناس کلاسیک آمریکایی در «تفسیر فرهنگ ها»[11]، معنا را با استعاره عنکبوت شرح می دهد و می نویسد، انسان مانند عنکبوت دایم تار و پودی از معنا را دور خود می تند و خانه ای از معنا را برای خود می سازد. باورها و عواطف و انرژی ها و امیال و راهبردهای ما برای زندگی در این خانه ی تنیده شده از معناها وجود دارد و ما درون این خانه وجود می توانیم ابزارها،و امیدها، منابع و راهبردها را پیدا کنیم. انسان ایرانی نوروز را در تاریخ چند هزار ساله جنگ ها، شکست ها، پیروزی ها، قحظی ها، بیماری ها، غم ها، شادی ها و فراز و فرودهای زندگی جمعی و فردی اش به دور خود تنیده است. در نهایت ساختار عاطفی ما از تار و پود معنای نوروز به مثابه شکل زندگی شاد و سازمان یافته است. هر مقدار این شکل زندگی شاد را عمیق تر به کار بگیریم و از آن آگاه تر شویم، دسترسی ما به منابع معنایی نوروزی آسان تر، بیشتر و سازنده تر خواهدشد. توسعه شاد، توسعه ای که غایت آن شادی و رضایت پایدار باشد، می تواند از قواعد فراگیر شکل زندگی نوروزی استنباط شود. این شکل زندگی امروزه در دوران محدود «ایام نوروزی» بر جامعه حاکم می شود. از آغاز اسفند تا پایان فروردین، انسان ایرانی درگیر نوروز است؛ خانه تکانی، رسیدگی سالانه به حساب و کتاب ها، خرید نوروزی، سفر، دید و بازدید، فراغت، تماشا، خواندن، گپ و گفت های صمیمانه، احوالپرسی، پذیرایی های نوروزی، رسیدگی به باغ و باغچه و طبیعت، آماده سازی روحی و روانی برای عید، تقویت احساس همبستگی و همراهی با جامعه و دیگران، خودامیدبخشی، گذشت و بخشش، مهربانی، نوسازی و بازسازی خانه و زندگی، مسافرت، بازدید از مکان های تاریخی و تفریحی و طبیعی، مراقبت از دیگری، یاد و یادآوری خاطرات، خاطره گویی، و بسیاری تجربه های دیگر، همه با هم شکل زندگی نوروزی را می سازند. ایام نوروز و شب عید، مفاهیم بزرگ و انباشته از الگوها و معانی آشکار و پنهان اند. این ایام و شب ها، زندگی و روال های مکرر آن متوقف می شوند و نظم و سامان دیگری جاری و ساری می گردد. در این ایام و شب های عید زبان نیز در کام ما تجربه های تازه و متفاوتی می یابد. سخنان و گفت و شنودهای انسان ایرانی و نوروزی، زبانی تازه، محبت آمیز، شاد، خلاق، شاعرانه، گرم، گفت و شنودی و مهیای تعامل و تبادل کلام و پیام است. در کتاب «نوروزنوشت» (فاضلی 1402) شرحی از بدن نوروزی، فضای نوروزی، حوزه عمومی نوروزی، آگاهی نوروزی، طبیعت نوروزی و زندگی نوروزی ارایه کرده ام.

این تجربه ها را در دیگر روزهای سال نمی توانیم بدست آوریم. ایام نوروز و شب های عید است که مجال و موقعیت تحقق این تجربه ها را می دهد و زمینه را برای ایفای چنین نقش ها و انجام چنین کارهایی آزاد می گذارد و حتی ملزم می سازد. این همان «امکانات ساختاری» است که ضمیمه شکل زندگی نوروزی است. هر تجربه نوروزی دلالت های گسترده ای دارد. بگذارید پدیدارشناسانه برخی از این تجربه ها را به اجمال بکاویم.

فکر می کنم از آشکارترین آنها یعنی دید و بازدید ها آغاز کنم. نوروز فضای ملاقات است؛ ملاقات نوروزی. این ملاقات متمایز از تعاملات روزمره و حرفه ای و کسب و کار و اجباری است که در موقعیت های دیگر آنها را تجربه می کنیم. مارتین بوبر فیلسوف اگزیستانسیالیست مشهور در «من و تو»[12] تعاملات و ملاقات های ما را با توجه به الگوی تعامل چهار گونه می داند: ارتباط من و تو، من و آن، آن و آن و این الگوها هرکدام دلالت های پیچیده ای دارند. از دیدگاه بوبر ملاقاتی که سازنده است و سرنوشت ما را می سازد، ملاقاتی است که او آن را «ملاقات من و تو» می داند. الگویی که در آن من طرف مقابل خودم را انسانی با هویت و ارزش ها و معانی قابل احترام می دانم و او را مانند خودم انسان می دانم، نه شی، نه مانند «الگوی من و آن» و خودم را هم انسان می دانم، نه شی مانند «الگوی آن و آن».

نوروز از این زاویه ملاقات های مردم ایران با یکدیگر است. اگر ما بخواهیم توسعه به معنای «توسعه شاد» و انسانی و همه جانبه را دنبال کنیم به الگوی ملاقاتی نیاز داریم که در آن، من و تو هر دو یکدیگر را شی و ابزار نپنداریم. نوروز الگوی همدلی، همفکری، همراهی، گذشت و انسان بودن است. الگویی که تاریخ چند هزار ساله دارد و امکان های لازم برای ملاقات سازنده را در خود تنیده و تعبیه کرده است. از این زاویه می توان نوروز را به مثابه ملاقاتی دانست که در آن سرنوشت جمعی ما ساخته می شود. ملاقاتی که مدیران با یکدیگر، کارشناسان با یکدیگر، همکاران با یکدیگر، خانواده ها با یکدیگر، همشهری ها با یکدیگر، ایرانیان در تمام نقاط جهان با یکدیگر به صورت مجازی یا حضوری برقرار می کنند. نوروز ملاقات است و این ملاقات می تواند ملاقات توسعه هم باشد؛ اگر انسان ایرانی عامدانه و آگاهانه به سرشت و سرنوشت جمعی خود بیاندیشد و نوروز را نه لحظه ای برای مصرف، گذران و سرگرمی بلکه لحظه ای برای ملاقات به همان معنا که مارتین بوبر می گوید در نظر بگیرد. این ملاقات ها امروزه در نوروز رایج است. سازمان ها جشن نوروز می گیرند. مدارس و دانشگاه ها و نهادهای مدنی و گروه ها و خانواده ها به ملاقات همدیگر می روند. در این ملاقات ها اگر ما بکوشیم کلمات و مفاهیم و ایده ها و اندیشه هایی را طرح و بیان کنیم که محور آن الگوی ملاقات من و تو باشد، یعنی ملاقاتی انسانی، خلاق، آگاهانه و از سر شوق برای سلامتی و پویایی جامعه باشد، نوروز فرصت و فضایی است برای مواجهه سازنده ما. فرصتی برای استخراج خلاقیت ها و آفرینندگی ها و قابلیت هایی که به طور تاریخی در ضمیر ناخودآگاه تاریخی و فرهنگی ما به ودیعه گذاشته شده است.

نوروز تجربه تغییر است، تجربه نو شدن؛ همان تجربه ای که هسته اصلی توسعه می باشد. این آیین با محور تغییر تعریف شده است؛ تغییری که ابتدا از تمیز کردن و آراستن منزل و تغییر در فضای شهر و تغییر در سال و زمان و تغییری که با مفهوم نو بودن معنا می یابد. ما 60 روز با مفهوم نو زندگی می کنیم، یعنی 60 روز ایده تغییر را تنفس می کنیم، 60 روز تقلا می کنیم تا لباس های نو، منزل نو، ایده های نو، ارزش های نو، تجربه های نو و نوهای دیگر را بیافرینیم. بنیاد توسعه و پیشرفت چیزی نیست جز نو شدن. نوروز هسته اش توسعه است که روز نو یعنی روزگار نو و زندگی نو. روز نو یعنی آفرینندگی، یعنی خلاقیت؛ یعنی از اینجا و اکنونی که هستیم درآمده و به مکان و موقعیتی دیگر و به امری نو برسیم. توسعه این است. توسعه نو شدن است. توسعه چیزی نیست جز تلاش و تقلا برای پرهیز از درجا زدن و پوسیدگی. نوروز یا روز نو که در بنیادش چیزی جز تقلا برای پیروزی خیر نیست، فضای گسترده ای است تا ما ایده هایمان برای نو شدن را نه تنها برای درون خود بلکه برای نو شدن خانواده، محله، شهر، سرزمین و منطقه و حتی بشریت بیافرینیم. از این دیدگاه ما نیاز داریم که دانشگاهیان و هنرمندان و نظریه پردازان و روزنامه نگاران و فعالان مدنی بر مفهوم روز نو تکیه کنند و توجه و تمرکز ما بر تازگی و طراوت و نو شدن شادمانه باشند. کسی ممکن است در شرکتی تجاری یا سازمانی اداری یا نهادی مدنی فعالیت کند. نو شدن برای هر فضایی معنای خاص خودش را دارد. اما نوروز، نو شدن را به معنای نو شدن شادمانه می خواهد. امروزه اقتصاددانان مفهوم شادی را به عنوان معیاری بنیادی برای توسعه پذیرفته اند. معمولا در ارزیابی وضعیت توسعه کشورها، شاخص های شادی را می سنجند. این تحول در نظریه ها و معیارهای توسعه که توسعه بر اساس شادی سنجیده می شود به معنای توجه به کیفیت در فرایند توسعه است. شاد به معنی هیجان نیست، شادی به معنای رضایت پایدار است. ملت هایی شادند که محیط زیست پایدار، اقتصاد پایدار و حیات اجتماعی پایدار را تجربه می کنند. نوروز می تواند الگویی از ایده ایرانی برای توسعه شاد در جهان امروز باشد. نوروز ما را دعوت می کند به مراقبت از طبیعت، از چهارشنبه سوری تا تحویل سال و تا سیزده به در ما درگیر طبیعت هستیم. به طور تاریخی نیز نوروز با زندگی کشاورزی و دامپروری و طبیعت در هم تنیده است. این که روز نو و نوروز در لحظه اعتدال بهاری مستقر شده، خود به تنهایی بیانگر اهمیتی است که اندیشه و ذهن ایرانی برای طبیعت قایل است. امروزه ما با بحران های زیست محیطی ویرانگری روبرو هستیم. هر مقدار در مورد این بحران بگوییم، مبالغه نکردیم. نوروز می تواند فضایی برای اندیشه طبیعت گرایانه ی ایرانی باشد. همان شادی پایدار طبیعت محور.

علاوه بر این آیین نوروز انسان محور است. نوروز در طیف وسیعی از انسان ها، زبان ها، فرهنگ ها و گروه ها برگزار می شود. نوروز وحدت کشور را نشان می دهد و تفاوت های موجود را به رسمیت می شناسد. همه اقوام در فلات ایران و آسیای میانه، همه کسانی که در منطقه فرهنگی نوروز زندگی می کنند، با هر مذهب و گویش و ویژگی های سیاسی، نوروزیانی هستند محترم. نوروز معیاری برای دوگانه سازی و دیگری سازی در خود نیافریده است. این جشن، گرامیداشت مقام انسان است. ناپایداری های سیاسی ایران و افغانستان و دیگر کشورهای منطقه ناشی از بحران به رسمیت نشناختن تفاوت های فرهنگی است. تضادها، جنگ ها، خودکامگی ها و خشونت ها در منطقه فرهنگی نوروز و ایران ریشه در بی اعتنایی به مقام انسان است. مردمان این منطقه نوروز را مبنای سامان جمعی و سیاسی خود قرار دهند و می توانند جمهوری نوروزی و پیروزمند برپایه خیرهمگانی تاسیس کنند. در آن صورت نوروز جشن به رسمیت شناختن و اعتبار بخشیدن به زبان ها و گویش ها، جشن زنان و مردان بدون جنسیت زدگی، جشن شیعیان و اهل سنت بدون برتری مذهبی بر مذهب دیگر، جشن زبان ایرانی بدون برتری فارس، کرد، ترک و بلوچ و … بر یکدیگر است.

نوروز الگو و شکل زندگی ایرانی است که ظرفیت های بزرگی برای خلق تصویر ما از آینده دارد. نوروز هم آینده است. نوروز جشن آرزوها است؛ جشن جمعی ابراز جملات آرزومندانه ما است. آرزو نام دیگر آینده است. نوروز فرصتی است تا ما بتوانیم بهترین ها را برای یکدیگر و برای ایران آرزو کنیم. در زبان نوروزی و آیین ها و گفتار نوروزانه این عبارت میلیون ها بار تکرار می شود که عیدتان مبارک، بهترین ها را برایتان آرزو می کنم، سالی سرشار از نیکویی داشته باشید، سالی سرشار از موفقیت و سلامتی و زندگی پربار داشته باشید. یا صدها شعر و سخن زیبای دیگری که همه آن ها بر باور ما به آرزوهای بهتر تاکید می کنند. همین آرزوها را برای سرزمین ایران هم داریم. آرزوی خیر و خوشی برای ایران می کنیم. این بیان ها، عبارت ها، دعاها و آرزوها همین طور و تصادفی در زبان و ذهن های ما جاری و ساری نمی شوند. این طرز سخن، گفتمان نوروزی است که ریشه در ساختارهای عاطفی، شناختی و اجتماعی ما دارد. آرزو کردن خیال اندیشی است. نوروز فرصت و فضایی است که تمام مردم ایران با هم آرزو می کنند. این دو ماه فرصت برای آرزوهای بزرگ خود، واقعیت عینی است که می توانیم بر آن تکیه کنیم. این آرزو کردن ها و گفتمان نوروزی، راهبردهایی برای دیدن و دیده شدن دیگری و نزدیک کردن افراد از هر طبقه و گروه اجتماعی است. شکلی ساده و کوتاه مدت از به رسمیت شناختن است. در ایام نوروزی و شب های عید دل ها به هم نزدیک ترند و از فاصله ها حتی اندک کاسته می شود و مجالی برای خودبیانگری مهیا می گردد و ظرفیت آرزومندی جمعی ما ارتقا می یابد.

اگر بخواهیم در مدرسه ها و رسانه ها و مطبوعات، آثار ادبی و گفت وگوهای خانوادگی به این بیاندیشیم که چگونه می توانیم که این ظرفیت آرزومندی و فرصت خودبیانگری را ظرفیتی برای بهبود شرایط زندگی و حل منازعات و تنش ها و بحران های خودمان در نظر بگیریم، اگر ما بکوشیم و بخواهیم عامدانه و آگاهانه نوروز را نو شدن جامعه ایران تعریف بکنیم، در این صورت به جای تکرار جملات کلیشه ای، تکلفی و کم جان، می توانیم این عبارت ها را دستور کار برای گفت وگوهای اجتماعی قرار دهیم. این ملاقات ها، دید و بازدیدها را به مثابه راهبردهای فرهنگی پایدار برای فراهم کردن فرصت دیده شدن های بیشتر در نظر بگیریم.

البته این نگاه به نوروز با چالش ها و محدودیت های زیادی روبرو است. نوروز می تواند توسعه ای نو برای ایران باشد. اکنون در فضایی نیستیم که چنین نگاهی در افق نظام حکمرانی ایران ببینیم. حتی مطبوعات، رسانه ها، تلویزیون ها، ماهواره ها و حوزه عمومی را هم سوی با چنین نگاهی به نوروز نمی ببینم. مدارس، دانشگاه ها، نهادهای آموزشی و فرهنگی ما نوروز را همچون جشنی تکلفی و اجباری برگزار می کنند. موانع پرشماری در مسیر فهم نوروز به مثابه توسعه وجود دارد. گمان می کنم باید از درس های نوروزی کمک بگیریم تا کسانی که دغدغه ایران دارند و برای بهبود شرایط زندگی تقلا می کنند، دعوت کنیم به تامل درباره نوروز از منظر توسعه بپردازند. ما می توانیم به ظرفیت های بالقوه و بالفعلی که نوروز در اختیار ما قرار داده توجه کنیم، ظرفیت هایی که می بینیم در حوزه گردشگری، صنایع دستی، جشن ها و بسیاری زمینه های دیگر فراهم شده و کمابیش نمادهایی حداقلی از این آیین بزرگ نمایان شده است. ما می توانیم به این تجربه ها توجه کنیم و آن ها را شاهد و مصداقی برای نوروز به مثابه توسعه گسترش دهیم. اما همانطور که اشاره کردم نوروز در ایران معاصر با ایدیولوژی های سیاسی درگیری داشته است. نوروز نه ایدیولوژی، بل نظریه ای درباره ایران است. نوروز واقعیت تاریخی و سازنده ساختارهای شناختی و عاطفی ماست و فراگیرترین و دیرین ترین آیین ایرانی است و ظرفیتی بزرگ برای ایرانی هاست. این دیدگاه را نه می توان با ایدیولوژی ناسیونالیست پیش برد و نه باید اجازه داد که نگاه های بنیادگرای مذهبی و اسلام سیاسی آن را ایدیولوژیک کنند. ایدیولوژی ها آرمان پردازی های سیاسی هستند که هدف هایشان تحقق منافع گروهی و سیاسی عده ای برای سیطره بر اکثریت است. در حالی که نوروز واقعیتی است که به همه تعلق دارد و تکیه بر آن به معنای تلاش برای سیطره اقلیت بر اکثریت نیست. نوروز به مثابه توسعه می تواند نظریه ای برای جامعه ایران باشد که تمامی بنیادهای آن بر پایه ارزش های دموکراتیک و ارزش های انسان گرا و واقع بینانه استوار شده است. در این نگاه به نوروز اقتصاد و سیاست و فرهنگ به صورت یکپارچه و درهم تنیده فهم می شود.

تلاش کردم تا برخی از جنبه های نوروز به مثابه توسعه را نگاه کنم، اگرچه آنچه گفتم تنها سرنخ هایی از یک دیدگاه است که بسیاری از محققان به صورت پراکنده در لابه لای کتاب ها و گفت وگوها بیان کرده اند. ما نیاز داریم که آن تجربه های معرفتی پراکنده را در گفت و شنودی جمعی سامان دهیم. نظریه توسعه و تحول نمی تواند بدون تکیه بر جامعه و واقعیت های آن به دست آید. سازندگان نظریه های توسعه در هر جامعه ای مردمان همان جامعه هستند. نوروز نظریه ای است که مردم ایران طی هزاران سال ساخته اند. الگوی دیگری واقع بینانه تر و فراگیرتر از نوروز برای توسعه ایران نمی شناسم.


[1] سن، آمارتیا (1387) چرا فرهنگ اهمیت دارد؟ در کتاب فرهنگ و کنش عمومی. ویراسته ویجایندرا رایو و مایکل والتون. ترجمه علی بختیارزاده. تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی

[2] . رُز، دیوید (1400) فرهنگ به مثابه توسعه. ترجمه محمدرضا فرهادی پور. تهران: انتشارات پارسه

[3] آپادورای، آرجون (1387) ظرفیت آرزو، فرهنگ و شرایط آرزو. در کتاب فرهنگ و کنش عمومی. ویراسته ویجایندرا رایو و مایکل والتون. ترجمه علی بختیارزاده. تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی

[5] . وبر، ماکس (1373) اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری. ترجمه عبدالکریم رشیدیان و پریسا منوچهری کاشانی. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی

[6] . گیلسپی، مایکل آلن (1398) ریشه های الهیاتی مدرنیته. ترجمه زانیار ابراهیمی. تهران: پگاه روزگار نو

[7] . هنریچ، ژوزف (1402) انسان کژگونه؛ دموکراسی؛ برایند پانزده قرن کژدیسی جوامع غربی. ترجمه محسن عسگری جیقی. تهران: نیماژ

[8] . بویس، مری (1398) نوروز در دوران ماقبل اسلام. در کتاب نوروز در دانشنامه ایرانیکا. ترجمه پیمان متین. تهران: نشر فرهامه. صص 15- 72

[9] . مالابو، کاترین (1402) با مغزمان چه باید بکنیم؟ ترجمه علی حسن زاده. تهران: نشرلِگا

[10] . کیشیک، دیوید (1400) مفهوم شکل زندگی نزد ویتگنشتاین. ترجمه عادل مشایخی. تهران: انتشارات نگاه

[11] . گیرتس، کلیفورد (1400) تفسیر فرهنگ ها. ترجمه محسن ثلاثی. تهران: ثالث

[12] . بوبر، مارتین (1398) من و تو. ترجمه ابوتراب سهراب و الهام عطاردی. تهران: نشر فرزان. چاپ چهارم

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "نوروز به مثابه توسعه – اکسیبو" هستید؟ با کلیک بر روی بین الملل، اگر به دنبال مطالب جالب و آموزنده هستید، ممکن است در این موضوع، مطالب مفید دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "نوروز به مثابه توسعه – اکسیبو"، کلیک کنید.