خودنویس از دستش افتاد…!  – اکسیبو

خودنویس از دستش افتاد...!  - اکسیبو

«محمد معین» بیست‌وچهار ساله، نخستین کسی است که می‌تواند دکترای ادبیات را در ایران بگیرد و پس از آن در دانشگاه تهران به تدریس مشغول شود. 

به گزارش اکسیبو، به نقل از قدس، این روزها، بیشتر ما، اگر خیلی فرهنگ‌شناس و قدرشناس باشیم، «محمد معین» را فقط به واسطه فرهنگ لغت معروف ۶ جلدی‌اش می‌شناسیم و اینکه بارها با مراجعه به آن، گمشده‌مان را پیدا کرده‌ایم و مرهمی گذاشته‌ایم روی کم‌سوادی و بی‌خبری‌مان! غافل از اینکه صاحب فرهنگ لغت ارزشمند برای خیلی از کارهای ارزشمندتر هم به گردن ادبیات زبان فارسی و ما فارسی‌زبان‌ها حق دارد.

اولین دکتر
شیوع بیماری حصبه در رشت، زندگی و کودکی را به «محمد» که هنوز ۶ سال بیشتر نداشت تلخ کرد. اول مادرش و پنج روز بعد پدرش به هزاران قربانی دیگری پیوستند که حصبه از مردم رشت گرفت. سرپرستی «محمد» را پدربزرگش «شیخ محمدتقی» به عهده گرفت که روحانی سرشناس شهر رشت و به «معین‌العلما» معروف بود. چند سال پیش دکتر «مهدخت معین» فرزند دکتر معین درباره ماجرای انتخاب نام خانوادگی‌شان گفته بود: «دکتر معین پدربزرگش را عاشقانه دوست داشت. وقتی قرار شد شناسنامه صادر شود، پدربزرگ با مشورت محمد و پیشنهاد او، نام خانوادگی «معین» را انتخاب کرد». ناگفته معلوم است که «محمد» باید دانش‌آموز باهوش و نخبه‌ای بوده باشد. تا دوره اول متوسطه را در رشت می‌خواند و به دلیل نمرات خوب برای ادامه تحصیل با هزینه دولت به تهران فرستاده می‌شود. بعد از دارالفنون به دانشسرای عالی می‌رود و در حالی‌که بیشتر از ۱۶ یا ۱۷ سال ندارد، در رشته ادبیات و فلسفه دانش‌آموخته می‌شود. پایان‌نامه‌اش به زبان فرانسه و درباره یک شاعر فرانسوی است. معلمی‌اش در اهواز خیلی طول نمی‌کشد چون برای ریاست دانشسرای این شهر انتخاب می‌شود و همزمان یکی دو پست دیگر هم به او واگذار می‌کنند. اما مشغله‌های کاری سبب نمی‌شود دوره روان‌شناسی عملی، خط شناسی، قیافه‌شناسی و مغزشناسی را به صورت مکاتبه‌ای در آموزشگاه روان‌شناسی بروکسل بلژیک نگذراند. «محمد معین» بیست‌وچهار ساله، نخستین کسی است که می‌تواند دکترای ادبیات را در ایران بگیرد و پس از آن در دانشگاه تهران به تدریس مشغول شود. 

تکمیل لغت‌نامه دهخدا
از فرهنگ ۶ جلدی «معین» که می‌گویند نخستین لغت‌نامه معاصر فارسی با روش جدید است اگر بگذریم، بیشتر از ۲۰ کتاب و اثر مهم تألیفی دارد. هشت تصحیح کتاب، چند ترجمه، فرهنگ دستور زبان فارسی، دریافت نشان‌های مختلف علمی و… را هم که به این‌ها اضافه کنیم، فهرست افتخاراتش تکمیل می‌شود، اما بعید است با این آمار و فهرست‌دهی، بشود روحیه، سبک کار و ارزش خدمات دکتر معین را شناخت. پس اضافه می‌کنیم که با وصیت «دهخدا» به ریاست سازمان «لغت‌نامه دهخدا» انتخاب می‌شود و ادامه کار تکمیل آن را به عهده می‌گیرد. به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، سخت‌کوشی، امانت‌داری و دقت‌نظرش در پژوهش و کار علمی دلیل این انتخاب از سوی «دهخدا» است. 
البته دقت‌نظر و امانت‌داری‌اش در پژوهش و تحقیق و کارهای علمی گاهی برای دیگران غیرقابل تحمل می‌شد. برخی از ناشران و حتی گاه چاپخانه‌ها به دلیل بارها ویراستاری و تصحیحی که روی مطالب مختلف انجام می‌داد، قید همکاری با او را می‌زدند. هرچند بیشتر مواقع دلخوری‌ها با وساطت دیگران و تدبیر خود «معین» به آشتی می‌انجامید. «نیما یوشیج» هم از کسانی است که پیگیری کارهای آثارش بعد از خود را به «معین» می‌سپارد. فرزندش نیما (شراگیم) می‌گوید: «شگفت این است که نیما خود «معین» را هرگز در زندگی‌اش ندیده بود ولی به خاطر حسن نیتی که زنده‌یاد معین داشت و وابستگی شدید به کار لغت‌نامه دهخدا و علاقه‌ای که نسبت به این کار داشت، تشخیص داد که در حفظ امانت دکتر معین آدم وارسته و سالمی می‌تواند باشد».

مرا بگیر!
مرگ تقریباً زودهنگامش، مانند مرگ پدر و مادر یک تراژدی بود. آذرماه ۱۳۴۵ با دکتر «عسکر حقوقی» توی اتاقی در طبقه سوم دانشکده ادبیات تهران مشغول کار بود. خودنویس دکتر حقوقی را گرفت تا یادداشتی بنویسد برای دبیرخانه که مقدمات تشکیل جلسه دفاع یکی از دانشجویان دوره دکترا را فراهم کند… ناگهان اما خودنویس از دستش افتاد… حقوقی آخرین جمله را از دهان «معین» شنید که: «دکترجان مرا بگیر…»… فکر کردند سکته قلبی است اما نبود… روز بعد در بیمارستان تشخیص سکته مغزی دادند و آنژیوی مغزی انجام شد… حال دکتر معین اما تغییری نکرد… حتی بعدها اعزام به کانادا هم تأثیری نداشت… پزشکان و جراحانی از کشورهای مختلف معاینه‌اش کردند و گفتند سکته مغزی نبوده و نباید او را آنژیو می‌کردند! دکتر پنج سال آزگار را در کما گذراند. آن‌قدر که انگار جامعه علمی ایران فراموشش کردند… ۱۳ تیر۱۳۵۰ در بیمارستان فیروزگر تهران درگذشت و خیلی‌ها گفتند تشییع پیکرش در بی‌خبری و غیبت بیشتر اصحاب فرهنگ و ادب، غریبانه برگزار شد. روزنامه اطلاعات روز بعد مقاله‌ای با تیتر «تهران بمیر» را منتشر کرد و سرمقاله‌نویس روزنامه‌ای دیگر نوشت: «تهران مرگ محمد معین را احساس نکرد». دخترش بعدها اما در گفت‌وگو با «شرق» این سوت و کور بودن مراسم را تکذیب کرد.

پایان خبر اکسیبو

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "خودنویس از دستش افتاد…!  – اکسیبو" هستید؟ با کلیک بر روی عمومی، ممکن است در این موضوع، مطالب مرتبط دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "خودنویس از دستش افتاد…!  – اکسیبو"، کلیک کنید.